
در اقتصاد مدرن ، یافتن انگیزه کاری مشکل است. صد سال پیش ، زمانی که افرادی مانند فردریک تیلور در زمینه مدیریت علمی پیشگام بودند ، ایجاد انگیزه بسیار آسان تر بود. ایده این بود که می توانید یک سیستم بزرگ را به قطعات کوچک تبدیل کنید تا افراد مجموعه ای از کارهای تکراری را انجام دهند و این باعث انگیزه آنها برای انجام سریع کارها می شد. این یک ایده ابتدایی بود ، اما در برخی سازمان ها هنوز از آن استفاده می شود. خوشبختانه گزینه های دیگری برای افزایش انگیزه افراد در محیط کار وجود دارد. در ادامه با بهین یار همراه باشید.
تحقیقاتی در زمینه افزایش انگیزه کاری توسط دو نفر انجام شد ، ریچارد ریان و ادوارد دسی. دسی و رایان پیشگام آنچه که به عنوان تئوری تعیین سرنوشت شناخته می شود ، بودند. اساساً نظریه تعیین سرنوشت استدلال می کرد که افراد وقتی انگیزه می یابند که بتوانند خود تعیین کنند که روی چه چیزی کار کنند و چگونه بر روی آن کار کنند.
در زیر ، سه عامل اصلی ایجاد انگیزه را با توجه به تئوری تعیین سرنوشت بیان می کنیم و روش های عملی برای استفاده از قدرت هر یک را ارائه می دهیم.
۱- خودمختاری
اولین محرک انگیزشی استقلال است. خودمختاری به میزان احساس افراد در کنترل زندگی خود و توانایی انتخاب خودشان اشاره دارد. در محیط کار ، خودمختاری به معنای این است که افراد احساس می کنند در مورد آنچه که کار می کنند و نحوه کار در مورد آن حرفی برای گفتن دارند. آنها از نظر مدیران خود احساس قدرت می کنند تا اهداف و مهلت تعیین شده را در شرایط خود دنبال کنند.
ایجاد حس خودمختاری در یک فرد یا در یک تیم می تواند اشکال مختلف داشته باشد. مثلاْ با تعیین اهداف متقابل و تعیین مهلت برای رسیدن به یک هدف. یا می تواند آزادی بیشتر افراد نسبت به محل کار آنها باشد ، یا ترکیب تیم یا افراد در تصمیم گیری بیشتر.
برای دادن خودمختاری به افراد تیم به طور خاص این کار را انجام دهید: توجه کنید که چند بار شما به یک فرد روش انجام کاری را می گویید در مقابل اینکه از آن فرد درباره انجام کار سوالاتی میپرسید. اگر غالباً افراد به می گویید چگونه کاری را انجام دهند ، ممکن است احساس استقلال آنها را کاهش دهید. اما اگر سوالاتی می پرسید در جهت راهنمایی آنها در یافتن راه حل های طراحی شده خودشان ، کنترل آنها را به عهده خودشان گذاشته اید.
۲- صلاحیت (شایستگی)
دومین محرک انگیزشی صلاحیت است. شایستگی بیانگر تمایل طبیعی ما برای یادگیری ، رشد و احساس پیشرفت است. این می تواند پیشرفت در حرفه ما ، پیشرفت به سمت مجموعه ای از اهداف یا کار برای یک تیم یا شرکتی باشد که در حال پیشرفت است. هر چیزی که به افراد کمک کند احساس کنند به سمت تسلط روی کار حرکت می کنند ، باعث ایجاد انگیزه از طریق حس شایستگی در افراد می شود.
ایجاد احساس صلاحیت در یک فرد یا یک تیم معمولا کاری است که رهبر تیم انجام نمیدهد. معمولا کار رهبر تیم ارائه بازخورد یا انتقاد سازنده است. اما تحقیقات متعدد نشان داده که انتقاد سازنده یا منفی موجب کاهش احساس صلاحیت فرد و در نتیجه کاهش انگیزه وی شده است.
بنابراین به جای تمرکز بر انتقاد های سازنده ، حتی پیروزی های کوچک تیم خود را جشن بگیرید. حتی اگر میخواهید به فرد یا تیم انتقاد سازنده دهید ، اینکار را با بازخورد مثبت و ستایش کاری که انجام داده اند به آنها ارائه کنید. این کار پیشرفتی را که قبلاً داشته اند به آنها یادآوری می کند و به آنها نشان می دهد که سعی دارید به آنها کمک کنید حتی بیشتر پیشرفت کنند.
۳- رابطه (پیوند)
سومین و آخرین راه افزایش انگیزه کاری ، رابطه یا پیوند است. این موضوع به اراده ما برای ارتباط با دیگران ، تعامل و مراقبت از افراد دیگر اشاره دارد. از نظر تحقیقاتی ، ما تازه درک کرده ایم که واقعاً رابطه بین دیگران چقدر مهم است. اما می دانیم که انسان انگیزه بیشتری برای انجام کارهایی دارد که می تواند به دیگران کمک کند.
ایجاد احساس ارتباط در یک فرد یا یک تیم به معنای اطمینان از ایجاد ارتباط افراد با یکدیگر است. همچنین به این معنی است که مطمئن شویم افراد از اهمیت کاری که از آنها خواسته می شود و ارتباط آن با کل تیم و اهداف کلان تیم و سازمان مطلع هستند. حتی بهتر ، ممکن است بتوانید سیستم را به گونه ای تنظیم کنید که کاملاً مشخص شود به چه کسی توسط اقدامات سازمان ، تیم و حتی یک فرد کمک می شود. اگر عضو تیم شما بداند به چه کسانی با تلاشش کمک می کند ، تقریباً می توانید تضمین کنید که آنها مایل به کار سخت برای کمک به آن افراد هستند.
حالا اگر تا اینجا خوانده اید ، احتمالاً متوجه شده اید که در این مقاله درباره چه چیزهایی بحث نشده است! ما در مورد افزایش حقوق و مزایا ، غذای رایگان یا بن خواروبار برای ایجاد انگیزه کاری صحبت نکرده ایم! یا در مورد ساعت کاری افراد و محیط صمیمی کار صحبت نکردیم. با فرض اینکه تمام اینها در محیط کار خوب باشد اما در صورت عدم وجود سه اصل بالا باز ممکن است افراد انگیزه کافی نداشته باشند.
وقتی افراد توانایی تصمیم گیری در مورد نحوه کار (خودمختاری) ، ابزاری برای قضاوت درمورد پیشرفت خود (شایستگی) و احساسی را دارند که کار آنها به افراد دیگر کمک می کند (پیوند) ، راهی جز داشتن انگیزه برای انجام کار خود به بهترین شکل ندارند.
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.